خاطره رفتن به مشهد
·
1399/09/21 11:51
· خواندن 1 دقیقه
سلام
خب چیزی نمیگم فقط بخونید
اقا تابستون شده بود می خواستیم بریم مشهد حرم امام رضا(ع) یکمم خرید کنیم
داشتیم پریفتیم منم داشتم همه جیمو توی کوله و چمدون و کیفم جا میکردم دیگه اونقدرا که به فکرم رسید کلا کمدمم ببرم:-:
اقا هرچی عروسکام رو جا میدادم توی چمدون خودم باز بسته نمیشددد-______- مامانم گفت باید اینا رو بزاری توی کوله چون دیگه جرا نداشت اصلا بهم بگه نه وگرنه میزدم زیر گریه و جیغ هم میزدم:-)
منم گذاشتمشون توی کوله و حرکت کردیم بریم فرودگاه
توی ماشین کلی حرف میزدم ولی وراجیم زیاد طول نکشید و رسیدم فرودگاه چون توی سرافرودگاه زندگی میکردیم^-)
بعدش سه ساعت طول کشید تا هواپیمامون برسه به فرودگاه:)
و با ذوق شوق رفتم تو هواپیما خیلی خوشحال بودم"---"
رسیدم و....
پارت دوم در پست بعد